سفارش تبلیغ
صبا ویژن


   نمی فهمم !
   نوشته شده توسط :مهدیه در 88/12/26 - 9:38 ع

اگر دو سال پیش بود ، یا نه ! اگر حتی یک سال قبل بود ، برایت از جاذبه ی خاک می نوشتم  و می گفتم که خاک این سرزمین چه معجزه ها که نمی کند ... برایت می گفتم که اینجا عشق قسمت می کنند ... می گفتم که اینجا آسمانی می شوی و مجنون و شیدا ... اگر یک سال پیش بود حتما می نوشتم که اینجا را باید با دلت حس کنی ، بفهمی ، نفس بکشی ...
حالا ولی فرق دارد ! من با دلم نرفتم ... من نفهمیدم این ها که می نشینند روی این خاک و بلند بلند گریه می کنند ، چه دیده اند ؟! من نفهمیدم دختر جوانی که خاک را بو میکرد و خدا را فریاد می زد ، چه می خواست ؟! ... من نفهمیدم اویی که روی خاک طلاییه ، همانجا که بهش می گویند سه راهی شهادت نشسته بود و به دور دست ها نگاه می کرد ، برای چه اشک می ریخت ؟! خیلی چیزها را نفهمیدم ...
هنوز هم خیلی حرف ها را نمی فهمم ...





  • کلمات کلیدی :
  • ... نظر ...