دستم به قلم نمی ره . ذهنم هنگ کرده. فکر کنم باید ویندوزم رو عوض کنم!
نه که کلمه تو ذهنم نباشه ها! اتفاقا ترافیک مغزم اونقدر سنگینه که راه کلمات نیست برسن رو زبونم.
همه ی اینا به کنار قضیه این فلش مموری وعده داده شده بلاگ تا پلاکی ها هم قوز بالا قوز شده!
آخه اینا به فکر ما آدمای مخلص سرتاپا اخلاص نیستند که نمی تونیم به خاطر جایزه اون هم فلش! قلم فرسایی کنیم؟بابا ذهن ما فقط بلده فی سبیل ا... بنویسه(تف به ریا) حالا بیچاره مونده سر دوراهی تا میاد یه کم نوربالا بزنه و بره رو خط شهدا... یهو! این فلش خوش قدوبالا میاد عین مانکن میشینه جلوی چشمش! گشت ارشاد هم که انگار راه ذهن ما رو اصلا بلد نیست!
خلاصه اومدم بگم به دادم برسید این فلشه رو زودتر بفرستید بیاد نذارید این جوون پاک (ذهنم رو میگم) به گناه بیافته! خدا رو خوش نمیاد!
د د د! چشا درویش ، به فلش من نیگا نکنید غیرتی میشما!