دلت که بگیره و نخواد یقه ی بغض سنگینتو ول کنه و بذاره های های یا شاعرانه تر! بگم هق هق گریه کنی ،
حتی اگه روز تولدت باشه چیکار می تونی بکنی جز اینکه بری یه گوشه بشینی و هدفونو بذاری تو گوشتو یه امروز و به جای ساسی مانکن ،
مجتبی رمضانی پلی کنی و سرتو بذاری رو شونه ی خاطرات شب آخر و گردان تخریب و حسینیه و فانوسی که کش رفتی* و ... بعد آروم آروم دلتنگ یه گوشه از دنیا بشی که فقط 4 روز سهم تو بود و کم کم داره تو روزمره گیات گم میشه و رنگ میبازه ... یه گوشه از دنیا که وقتی رفیقت ازت پرسید چطور بود و تو تو جوابش گفتی اونجا جای آسمون و زمین عوض شده بود با تعجب گفت : یعنی چی جای زمین و آسمون عوض شده بود و تو جوابی نداشتی جز .................................
نمی دونم ...
دوست داشتم اینجا بنویسم ...
همین ...
می فهمی که ...
* قصه ی فانوسم میگم براتون
_____________________________________________________________
پیام تبریک خودم به مناسبت روز تولدم !
نفس که می کشم
چیزی کم است
عطر تو را
کم دارد اردیبهشت من ...