اردو تموم شد . داشتیم بر می گشتیم که رفقای نیمه راه چهره خودشون رو نشون دادن! یکی یکی و چند تا چندتا راهشون رو کج می کردن و از گروه جدا می شدن.بعضیا از شرهانی شروع کردن، بعضیا از دزفول، بعضیا سه راه خرم آباد و بعضیهام تو قم...
خلاصه ما چند نفر موندیم و یه اتوبوس که داشت می رفت تهران ... انگار اتوبوس هم فهمید ما تنها موندیم! شروع کرد به ادا درآوردن و وسط راه یه صدایی همراه با دود اون خانومایی که عقب اتوبوس نشسته بودن رو ترسوند تا به راننده خبر دادیم یک کیلومتری جلوتر رفته بودیم تو بیابون خدا (اتوبان قم-تهران)پنچر کرد... البته پنچر که ... لاستیک ترکوند!!!
ولی خداییش بیشتر از باد چرخ ماشین، باد ما در رفت! این همه عجله و برنامه ریزی کرده بودیم که سر ساعت برگردیم بریم اداره و یه وقت از مال دنیا عقب نمونیم، که این اتوبوس زد تو کاسه کوزه همه مون و چند ساعت الاف شدیم (چندین ساعت نه! یه روز مرخصی!). و اونجا بود که طبق تحلیل های بسیار صورت گرفته به نتایج جالبی رسیدیم.
و اینک نتایج:
1- اگه قراره رفیق نیمه راه باشین به خصوص اگه مسئول اردو هستین لااقل یه جوری نیمه راه سرتونو بندازین پایین و برید که اتوبوس از غیبتتون بویی نبره!
2- هیچ وقت برنامه ریزی دقیق نکنید چون برنامه ریزی اصولا با گروه خون ایرانی جماعت همخونی نداره.
3- یکی نیست به این اجداد نمایندگان مجلس بگه آخه این بنی صدر بیچاره چه هیزم تری بهتون فروخته بود که عزلش کردین؟ میزاشتین به کارش می رسید. برادران بعثی هم میاومدن تا تهران می رسیدن. بعد همین جاده ی قم تهران ما هم می شد منطقه جنگی و نمی خواست بیشتر از هزار کیلومتر راه بکوبیم و بریم خوزستان. تازه اگه میزاشتن گیلان ومازندران رو هم میگرفت که دیگه چه بهتر. اردوی راهیان نور همگی با هم می رفتیم شمال!
4- قابل توجه قوه قضائیه که اگه قضیه یه جوجه ناموسی بشه باید طرف رو به روشی که یکی از دوستان بصورت صوتی تصویری ارائه کردن اعدام نمود!!!!.
5- اگه این آخری رو متوجه نشدید میخواستین باهمون می یومدید تهرون دلتون آب!!!!.
حاجی التماس دعا!