سرفه های بی امان، سوزش سینه، تاول روی تاول، تنگی نفس همه و همه گواهی پرواز می دهند
اما قفس تنگ دنیا را وسعت پرواز نیست.
نگاه عمیقت را به آسمان پیوند می زنی، دیار آشنایی که سال هاست میهمان وجود بی نهایتت شده
در سکوت سرشاری که از لبانت می تراود می گویی:
دنیا برای نفس کشیدن تنگ است به سوی آسمان راهی باید جست !
...
...
...
صدای سرفه هایت آرام می شود. رنگ کبود صورتت گواهی پرواز می دهد.
با یک دنیا اشتیاق قفس تنگ دنیا را می شکنی و
آسمانی می شوی ...
...............................................................
> از غربت تو چه بگویم که حق مظلومیتت را ادا کرده باشم !
>> هرچند که احساس سوختن را به تماشا نمی توان نشست و تا نسوزی درد سوختن را نمیفهمی
اما اگر وجدان خود را به قضاوت بگذاریم آیا حرمت سالها درد و رنج جانبازان شیمیایی را حفظ کرده ایم؟!
>>> جهت روشنگری: تصویر بالا حاصل جستجوی اینترنتی است و مربوط به یکی از پرستوهای مهاجری است
که افتخار جانبازی در راه حق را دارد. از وضعیت کنونی ایشان اطلاعی ندارم !
... نظر ...