نزدیک ایام اردوهای کاروان راهیان نوره.
کسی نمی خواد ما رو ببره اردو جنوب؟
از بلاگ تا پلاک 7 راه اندازی نشد؟
یکی مثل من، سالی یک بار به اینجا سر میزم! اونم سراغ اردوی بعدی را می گیرم!!
چه کنم این دل هوایی میشه در این فصل از سال؛
این عکس هم، تصویر طلوع خورشید در آسمان جنوب است.
و صبحگاه بچههای بلاگ تا پلاک 2 در پادگان ... سال 1386
از توضیح عکس میتوان زمان و تاریخ و نوع دوربین را دریافت که :
Canon Canon PowerShot A410 2007:12:24 06:51:16
نوشته شده توسط :اویس در 90/10/20 - 9:21 ص
نوشته شده توسط :جاده مه گرفته در 90/5/4 - 12:42 ع
چرا باید این وبلاگ مدتها خاک بخورد...
آهای خواهرای بلاگ تا پلاک 5...
برادرهای بلاگ تا پلاک5...
بغض نوشت: خیلی دل تنگ روزهای خوش عشقبازی هستم... عشق بازی با خاکهای نرم فکه، غروب جمعه شلمچه، دعای ندبه هویزه، نیمه شبهای گردان تخریب...
چقدر بی معرفتیم...!:(
نوشته شده توسط :مدیر اردو در 89/12/15 - 10:53 ص
با کلی تاخیر و در دقیقهی صد و نوزدهم ثبت نام اردوی از بلاگ تا پلاک شش شروع شد. اینکه چی باعث این همه تاخیر شد نه چندان مهم است و نه حوصلهی نوشتنش را دارم. مهم این است که در همین فرصت کم خبر شروع ثبت نام به گوش مخاطبهاش برسد. کار سختی است که البته در هزار توی شبکههای اجتماعی جور واجور این روزها نشدنی نیست. زحمت این یکی کار با شماست.
ثبت نام این دوره یک تفاوتهایی با دورههای قبلی دارد. ثبت نام دو مرحله دارد. مرحله ی اول ثبت نام در باشگاه اردو و مرحلهی دوم واریز وجه و اعلام شمارهی فیش واریزی و اطلاعات تکمیلی. بعد از ثبت نام در باشگاه اردو شما یکی از نویسندهگان وبلاگ گروهی اردو میشوید و میتوانید در فرومهای گفت و گوی اتوبوسی شرکت کنید. آنجا منتظرتان هستیم.
دلت اگر هوایی است... این فرم و این میدان.
نوشته شده توسط :جاده مه گرفته در 89/12/8 - 9:29 ص
مَن طَلَبَنی وَجَدَنی وَ مَن وَجَدَنی عَرَفَنی وَ مَن عَرَفَنی عَشَقَنی وَ مَن عَشَقَنی عَشَقتُهُ وَ مَن عَشَقتُهُ قَتَلتُهُ وَ مَن قَتَلتُهُ فَعَلی دِیَتُه وَ مَن عَلی دِیَتُه وَ اَنَا دِیَتُه ...
هرکس من را طلب می کند می یابد مرا، و کسیکه مرا یافت می شناسد مرا، و کسیکه من را دوست داشت، عاشق من می شود و کسیکه عاشق من می شود، من عاشق او می شوم و کسیکه من عاشق او بشوم، او را می کشم و کسیکه من او را بکشم، خونبهایش بر من واجب است، پس خون بهای او من هستم...
.
.
.
.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
می خواستم بنویسم اما ...!
فقط اینکه دلم تنگ است... نمی دانم مثل سال گذاشته دل شهدا هم برای من تنگ شده است یا ...؟!
نوشته شده توسط :س.سعید در 89/11/12 - 12:35 ص
بسم رب الحسن
می شود این اولین روز تکرار شود
...
ایا امسال دوستان را میبینیم یانه ...ایا اردو هست یا نه...زمان اردو کی هست ...و...هزاران سوال دیگر در مورد اردو هست که هست وکسی پاسخگو نمی باشد...امیدواریم برویم دوستان دعا کنید..
دعا کنید تا امسال هم با بلاگ تا پلاکی ها مخلص به دیار خوبان سفر کنیم ...انشاالله...
اردتمند تمام بلاگ تاپلاکی ها سید سعید
نوشته شده توسط :اویس در 89/10/11 - 5:12 ع
پیش خودم فکر میکردم "یعنی امسال هم ما رو دعوت میکنن؟"
هنوز وقتش نشده ولی خیلی زودتر از اینها دل تنگ شدم!
بعضی وقتا دل آدمی خیلی چیزا رو میخواد! (منظور از چیز همون جا و مکانها ، رفتارا، موقعیتها و از این قبیله، یه موقع اشتباه نشه! این چیز اون چیز نیست!!!) ولی بعضی چیزا دل آدمی رو خیلی میخواد!!(یعنی ولت نمیکنه).
بالاخره اردوی این تیپی که اکثرا هم دیگه رو نمیشناسن خصوصا یه جمعی که شاید هیچ نقطه اشتراکی نتونی بینشون پیدا کنی مگر 2-3 تا ... به من که چسبیده .
([بعدا نوشت!] هرچند من از فیض حضور در باس برادران محروم بودم و به دلایلی استراتژیک در جمع اولیا مخدرات محترمه انجام وظیفه می کردم! ولی از ترکشهای شبانه برادران بی بهره نبوده و خدا رو شکر تا الان با بعضیاشون اینطوری "+" هستم.)
یعنی شیرمردی پیدا میشه امسال هم مارو ببره اردوی جنوب ؟!!!
تا اونجایی که من خبر دارم، کسی به کسی نیست ، این وسط یکی باید فداکاری کنه، فرق نمی کنه، مشهدیها باشن، تهرانیها، اصفهانیها، دزفولیها و ... یکی دست بکار شه.
پارسال اردومون به طعم ساندیس بود، یادش بخیر. یعنی امسال به چه طعمیه؟
نوشته شده توسط :اویس در 89/9/1 - 4:40 ع
یاران مردانه رفتند؛
اما هنوز تکبیر وفاداریشان از منارههای غیرت این دیار به گوش میرسد.
یاران عاشقانه رفتند؛
اما هنوز لالههای سرخ دشتهای این خاک به یمن آنان به پا ایستادهاند .
نوشته شده توسط :س.سعید در 89/8/11 - 6:20 ع
***
... نظر ...
نوشته شده توسط :شاهد در 89/7/11 - 8:30 ص
حالا همه با شهدا در کنار هم خوابیدهایم. دیگر کسی تشنه نیست و امیدوارند بهدست سیدالشهداء سیراب شوند.
[آخرین برگ دفترچه یادداشت یکی از شهدای گردان حنظله لشگر27 محمد رسول الله(ص) که در کانال فکه حین تفحص به دست آمده است]
پ ن: روی رملهای داغ فکه نشسته بودیم و رمل بازی می کردیم که راوی گفت: وقتی برگشتید توی وبلاگهاتون بنویسید گردان حنظله تشنه شهید شد. چند نفرمون نوشت؟